فخرالدوله
فخرالدوله در چهارده سالگی به عقد محسن خان امینالملک (بعدها ملقب به امینالدوله) پسر علی خان امینالدوله درآمد. قبل از این ازدواج نجمالسلطنه خواهر سرورالسلطنه و خاله فخرالدوله، او را برای پسر خود محمد مصدق خواستگاری کرده بود، اما شاه تمایل داشت دخترش با خاندان قدرتمندتری وصلت کند و به این جهت دختر خود را به امینالدوله داد. از طرف دیگر علی خان امینالدوله که با محسن خان مشیرالدوله دوستی دیرینه داشت و حتی نام پسر خود را به پیروی از نام مشیرالدوله انتخاب کرده بود، امینالملک را واداشت دختر مشیرالدوله را که از کودکی به نامزدی او گزیده شده بود و چندی قبل از خواستگاری از فخرالدوله به ازدواجش درآمده بود، طلاق دهد تا راه ازدواج با دختر شاه هموار گردد. ازدواج فخرالدوله با امینالملک باعث رنجش نجمالسلطنه از سرورالسلطنه شد و مشیرالدوله نیز کینه از امینالدوله به دل گرفت.
زمانی که امینالدوله از صدارت عزل شد، گمان میرفت مانند بسیاری از صدراعظمهای معزول قاجاریه، سرنوشت ناگواری چون تبعید یا قتل در انتظار او باشد. به همین دلیل فخرالدوله از ابتدا کوشش کرد تا او را گزندهای احتمالی مصون دارد. علی امینی، فرزند فخرالدوله، در خاطرات خود از قول مادرش چنین نقل میکند:
«روز بعد از حرکت پدرشوهر و شوهرم از اندرون شاه به من خبر دادند که احتمال میرود که شوهر و پدرشوهر شما را از قزوین به اردبیل ببرند و جانشان در معرض خطر باشد. با شنیدن این اخبار، بلافاصله به قزوین حرکت کردم و شبانه وارد آنجا شدم. پدرشوهر و شوهرم، از این ورود ناگهانی من تعجب کردند، ولی ابراز مطالبی که شنیده بودم نکردم. فقط گفتم که من مصمم هستم تا رشت با شما بیایم و بعد مراجعت خواهم کرد. فردای آن روز، قاصدی از تهران رسید که به امر شاه باید فخرالدوله به تهران مراجعت کند. من زیر بار نرفتم و به همین جهت اقامت ما چند روز در قزوین طول کشید و قاصدهای متعددی آمدند و مأیوسانه برمیگشتند کار به جای رسید که معتمدالحرم خواجهباشی به قزوین فرستاده شد و مادرم [= فخرالدوله] را تهدید کرده بود که شاه فرمودهاند، اگر اطاعت نکنید و مراجعت نفرمایید، مأمورم به زور شما را برگردانم. مادرم به این تهدید تن درنداد و حتی خواجهباشی را تهدید کرده بود که با کتک و پسگردنی بیرونت میکنم. بالاخره دربار تسلیم شد و مادرم به اتفاق تبعید شدگان به رشت رفت و در املاک خودش در لشتهنشاء ساکن شد.»
فخرالدوله. این عکس در سال ۱۳۱۳ در راه قاهره به مکه برداشته شدهاست.
پس از مرگ امینالدوله در لشت نشا، به دلیل دشمنی محمدعلی شاه با خاندان امینی، کاری به امینالملک رجوع نشد. در استبداد صغیر امینالملک آزادیخواهانی را که در پارک امینالدوله پناه جسته بودند، تسلیم مستبدین کرد و در سفری به لشت نشا توسط مجاهدان نهضت جنگل دستگیر شد و به دست فخرالدوله نجات یافت. این حوادث باعث شد امینالملک خود را در عرصه سیاست ناتوان بیابد و انزوا اختیار کند. فخرالدوله که شاهد وضع همسرش بود تصمیم گرفت خود اداره زندگی همسر و فرزندانش را برعهده بگیرد. او در کودتای ۱۲۹۹ شوهر و فرزندانش را به قم برد و خانهای در نزدیکی حرم معصومه گرفت تا امکان بست نشینی سریعاً در دسترس باشد. او مدتی بعد به تهران رفت تا با سردار سپه ملاقات کند و در نتیجه توانست املاک همسرش را در لشت نشا که مدتها بین چند مدعی مورد نزاع بود، پس بگیرد. او از آن پس تلاش خود را صرف آبادانی لشت نشا کرد بهطوریکه این املاک در مدت کوتاهی ارزش زیادی یافتند.